۱۳۹۰/۰۸/۲۷

رضا پهلوی؛جنبش مردم(جنبش سبز)زنده است

رضا پهلوی در گفتگویی اختصاصی با رادیو اروپا یک در پاریس ،پیام خود را به جهانیان با عنوان « کشور من را بمباران نکنید» اعلام نمود و یاد اوری کرد  که راه حل مبارزه با رژیمی جمهوری اسلامی بی شک جنگ نیست بلکه با افزایش فشار و قطع روابط دیپلماتیک با سران و اقوام رژیم جمهوری اسلامی راه حل بسیار مناسبی برای به انزوا کشیدن ان است.
ال کابَش روزنامه نگار معروف فرانسوی در این گفتگو سعی کرد بیشتر سئوالات خود را بر محور شروع جنگ و از بین بردن نیروگاههای اتمی جمهوری اسلامی ایران از طریق حمله نظامی معطوف کند.
رضا پهلوی نیز در جواب  به طور قطع با حمله نظامی به ایران مخالفت کرده  و اینکه یاد اور شده که راه حل مناسب قطعا جنگ نیست بلکه تحریم دیپلماتیک ، که از دادن ویزا به سران  رژیم و خانواده های انان خودداری شود،نکته جالب اینکه خود دیپلمات‌های رژیم هستند که به ما این ایده‌ها را میدهند .
رضا پهلوی معتقد است که حمله نظامی ،خامنه ای و احمدی نژاد را ضعیف نخواهد کرد بلکه کارت سفیدی در اختیار انها قرار خواهیم داد برای واکنشهای بسیار خطرناکتر از اعمالی که تا کنون انجام دادند.
همچنین احضار خوشحالی نمود از اینکه بالاخره سازمان ملل به این نتیجه رسیده که در برابر نقض حقوق بشر در ایران واکنش نشان دهد و اینکه مسئله اصلی ایرانیان حقوق بشر و وجود ازادی و دموکراسی است نه بمب اتم،زیرا اگر مشکل حقوق بشر در ایران رعایت شود همه موارد دیگر حل خواهد شد.
رضا پهلوی معتقد است که بعد از انتخابات سال 1388 و قیام مردم ایران(جنبش سبز)توسط رژیم سرکوب شده اما به هیچ وجه فنا و یا سرنگون نشده.،جوانان برای پیوند خوردن به هم و ادامه قیام دنبال راههای دیگری هستند،اینجا باید به کمک انها شتافت و راه حلی مناسب پیدا کنیم که به هدفشان که همان دموکراسی و ازادی برسند.
ایشان معتقد هستند که نباید وقت خود را بر سر میز مذاکره با احمدی نژاد و نظام جمهوری اسلامی تلف کنید انها برای بقایشان دلایل  خود را دارند که در عصر جدید و دنیای امروزی مورد قبول مردم نیست.
اینکه رژیم جمهوری اسلامی از سوریه و حتی حزب الله لبنان تا به امروز روابط خود را به خوبی حفظ کرده،هیچ شکی نیست و این برای رژیم مثبت بوده و منفی برای ایرانیان.
انتقاد رضا پهلوی از دولتهای خارجی که تا کنون نخواستند با اپوزیسیون و نیروهای مخالف رژیم مذاکره کنند 32 سال است که این کار را انجام نداده اند و فقط با سردمداران رژیم پای میز مذاکره نشسته اند.باید با گروههای مخالف رژیم دیالوگ داشته باشند چرا که با اینکار به یک جواب قانع کننده و امیدواری ایجاد میشود.
ایشان یاداور شدند که در رابطه با حقوق بشر و پایه گذاری تشکیلاتی برای رسیدن به ازادی و یک قدرت دموکراتیک باید راهی پیدا کرد که بتوان از این طریق با جامعه بین المللی دیالوگ برقرار کرد و پیشونیسی را برای ارسال به شورای امنیت اماده کردند . چیزیست که در حال حاضر روی آن کار می‌کنیم  فراخوان و اجماعی به مانند کنگره ملی نه چندان متفاوت با لیبی و سوریه وجود دارد و مطئنا منشوری وجود خواهد داشت که باید  در راستای ایجاد اتحاد و همبستگی و برقراری ارتباط با گروههای سیاسی و مدنی تلاش کنیم.
ایشان معتقد هستند که با وجو شکافهای عمیق در رژیم که به هیچ وجه بسته نخواهد شد،زمان ان است که واکنش نشان دهیم که این مهم نه برای ایرانیان بلکه شانس خوبی برای جامعه بین المللی است که نگرانی انها از وجود یک ایران اتمی است.


۱۳۹۰/۰۸/۲۵

«بگذارید اول به آزادی برسیم» • گفت‌وگو با رضا پهلوی



رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران اپوزیسیون در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه‌وله به بررسی رویدادهای سیاسی در ایران پرداخت. تحولات در خاورمیانه و آرایش نیروهای سیاسی از جمله
موضوعات این گفت‌وگو بودند.

رویدادهای سیاسی در ایران، از دو سال و اندی پیش به این سو، مردم و فعالان سیاسی را بیش از گذشته، درگیر با آینده کشور کرده است. انتخابات مجلس، ماجرای مناقشات هسته‌ای، بحران کشورهای خاورمیانه و عربی، اعدام ها و سرکوب‌ها... همه و همه انگیزه آن شد که با رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران مخالفان در برونمرز به گفت‌وگو بنشینیم.

قرار مصاحبه را از دو ماه پیش گذاشته بودیم. رویدادهای اخیر و اتهام آمریکا به ایران برای یک سوء قصد تروریستی در خاک آن کشور، سبب شد که نخستین پرسش را در همین زمینه مطرح کنیم.

آقای شاهزاده رضا پهلوی، اگر اجازه بدهید، از آخرین خبر شروع کنیم. ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده است که قصد عملیات تروریستی در خاک آن کشور را داشته است، ترور سفیر عربستان و برنامه‌ای برای حمله به سفارت‌خانه‌های عربستان و اسرائیل. این اتهام به‌هرحال اتهام بزرگی است. ارزیابی شما چیست؟

برای هیچ کدام از ما ایرانیان، که سالهاست می‌دانیم ماهیت و ذات رژیم چیست، جای تعجب نیست از این که کار به این جور جاها برسد. مهم این است که جهانیان بالاخره بفهمند که به خاطر این ذهنیت و به خاطر این ذات نمی‌توان به این نظام اعتمادی داشت، نه به حرفهایشان و نه به کارهایی که ادعایش را می‌کنند. در واقع به این نتیجه برسند که تا زمانی که چنین نظامی در صحنه است، ما متوجه انواع و اقسام گرفتاری‌ها خواهیم بود. حال چه در ارتباط با کشورهای غربی و چه در ارتباط با کشورهای منطقه.


به‌هرحال معضل ما ایرانیان در هر صورت به جایی می‌رسد که جهانیان متوجه این مسئله شوند که نه تنها می‌تواند چنین تهدیدی را این نظام برای دنیا  داشته باشد، بلکه از همه چیز مهم‌تر چه بلایی بر سر مردم خود ایران آورده. آیا وقت این نرسیده که جهان فراتر از آنچه تا به‌حال پیش برده است، قدمهای بیشتری بردارد؟ از یکسو برای تحت فشار گذاشتن بیشتر نظام به دلیل این نوع اقداماتش. و از سوی دیگر و مهم‌تر از آن، در جایی که می‌بینیم بسیاری از ملت‌های منطقه امروز برای آزادی کامل به‌پاخاسته‌اند، که مسلماً مردم ایران در صدر این جنبش قرار داشته‌اند، امروز در این جهت قدمهایی بردارند که مسئله فقط از دید منافع امنیتی و استراتژیکی جهانیان نباشد، بلکه بتواند به نفع مردم و ملت ما باشد که از روز اول از اولین اسرای این نظام بود‌ند. و این که در آن مسیر هم بشود اقدامات بیشتری را از دنیا طلب کرد و انتظار داشت.

تنها راه چاره، گذر از این نظام است

آقای رضا پهلوی در ارتباط با همین صحبت شما و اشاره‌ای که به منطقه کردید و مشکلاتی که برخی از کشورهای منطقه و کشورهای عرب‌زبان و همین طور اسراییل با جمهوری اسلامی داشته‌اند، برخی از کارشناسان پس از انتشار این خبر مدعی شدند که این اتهام تأثیر گسترده‌ای بر اوضاع خاورمیانه و سیاست آمریکا و همچنین سیاست خارجی خیلی از کشورهای عربی منطقه خواهد داشت. البته نگرانی اسراییل پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران و حمایتی که ایران از «حماس» و گروههای تندرو فلسطینی می‌کند را نیز نمی‌بایست از یاد ببریم. حالا پرسش این است. شما می‌گویید جهان آزاد باید گامهای بیشتری بردارد. آیا این گامهای بیشتر باعث افزایش تنش نمی‌شود؟ آیا سیاست درست در شرایط کنونی دامن زدن به تنش در مناسبات با جمهوری اسلامی است، یا کاستن از گستره این تنش؟

اجازه دهید من توضیحی در راستای کارهایی که به ایران و کاری که ما به‌عنوان ایرانیان آزادی‌خواه داریم، مطرح کنم تا شاید تا حدودی دقیق‌تر بتوان روند کار را پیش‌بینی یا فرض کرد. آنچه مسلم است این است که تاکنون جهانیان با یک واقعیت موجودی سروکار داشته‌اند به نام جمهوری اسلامی، حالا گذشته از آنچه مردم ایران با آن درگیر بوده‌اند. حال تا زمانی که به شکل ملموسی گزینه‌ای که بیانگر راهکاری باشد و خارج از نظام جمهوری اسلامی به عنوان بدیل نظام معرفش باشد، در صحنه ظهور پیدا نکند، نه کار نیروهای آزادی‌خواه از این پس بهتر پیش خواهد رفت تا به نتیجه نهایی برسند، نه جهانیان خواهند دانست که حالا اگر نظام نه، پس با چه کسی باید سروکار داشته باشند.


ما امروز به مرحله‌ای رسیده‌ایم که می دانیم از طریق اصلاح چنین نظامی هرگز به جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که این نظام سر کار است، به‌هیچ وجه من‌الوجوهی ملت ایران به آزادی‌ها، به رفاه اجتماعی، به بهبود اوضاع اقتصادی یا به هیچ خواست دیگر‌ش نخواهد رسید. بنابراین تنها راه چاره گذر از این نظام است.
اما برنامه‌ی سیاسی ما. همه تشکل‌های سیاسی که خواسته‌هایشان هماهنگ با خواست اکثریت مردم آزادی‌خواه ایران است، اعم از نیروهای دموکراتیک سکولار، تا دیگر تشکل‌ها، باید از این پس جمعی را تشکیل دهند، که معرف خواسته‌های مردم ایران باشد. حالا می توانیم نامش را مثلا کنگره ملی بگذاریم، یا مجمع یا هر نام دیگری.

خوشبختانه امروز من با ارتباطات به روزی که با هم‌میهنان‌مان در داخل و خارج از کشور دارم، می‌دانم که می‌توانیم بساط یک همکاری سیاسی وسیع و یک پارچه را بین گسترده‌ترین نیروهای سیاسی آزادی خواه مملکت به وجود بیاوریم.این نیروهای سیاسی ممکن است از نظر سلیقه‌ای و حتی ایدئولوژیکی با هم اختلاف نظر داشته باشند، ولی مهم این است که در اساس با هم هم نظرباشند. با چنین نیروئی ما می‌توانیم بر اساس یک سری برنامه‌ها و طرح‌ها وارد عمل شویم.

از طرف دیگر با جهانیان وارد یک تعامل شویم. به این مفهوم که زمانی که نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه پاسخگوی هیچ کدام از انتظارات، چه مردم ایران و چه جهانیان نیست، دنیا رسماً بتواند با نیروهای معرف این آلترناتیو، وارد یک دیالوگ مستقیم شود. منتهی در حال حاضر ما باید تمرکزمان را بگذاریم بر این که در نتیجه‌ی تمامی این تلاش‌ها به جائی برسیم که نیروهای مبارز بتوانند، پس از تقسیم صحیح کار، اهرم اجرائی آن را به دست گیرند و استراتژی و ادامه‌ی مبارزه را با هم میهنان‌شان هماهنگ کنند. 

از سوی دیگر، در بدنه همین نظام هستند کسانی که به این نظام هیچ اعتقادی ندارند، و به دلایل مختلف می‌خواهند از این بدنه خارج شوند. مساله‌ای که من آن را بسیار مهم تلقی می‌کنم. خود این افراد از خدا می‌خواهند که برگردند به جرگه‌ی مردم و در ماورای نظام برای خودشان جایی در آینده داشته باشند که حتماً هم باید داشته باشند. حالا چه پاسدار باشند، چه در کادرهای مدیریت همین حکومت، یا در بخش‌های دیگرش. به‌هرحال این‌ها از مردم ایران جدا نیستند. بنابراین جایی هم باید برای‌این‌ها باشد که بتوانند به آن ربط پیدا کنند. این امروز ارجحیت کار ما است.

آرایش جدید صحنه

شما صحبت از گروههای مختلف کردید. این گروههایی که نام بردید چه کسانی هستند؟ آیا بخش اصلاح‌طلب حاکمیت جهموری اسلامی، مجاهدین خلق و گروههای دیگر اپوزیسیون را در نظر می‌گیرید؟ در عین حال اکثریت خاموشی هم وجود دارد که تا به ‌حال هیچ موضع مشخصی را از سوی خودشان اعلام نکرده‌اند. چه گونه شما می‌خواهید این‌ها را با همدیگر پیوند دهید و چه گونه ازاین گروههای اپوزیسیون داخل کشور از خارج حمایت خواهید کرد؟

بسیاری از نیروهایی که سازگار هستند با این ایده و با این طرح و برنامه،  خودشان را همراه خواهند کرد. مبنای کارما یک هدف است. اساس این هدف هم خواست یک نظام دموکراتیک سکولار، به‌عنوان یک بدیل سیاسی برای نظام حکومتی فعلی است. این بدیل سیاسی هم به موقع نمایان خواهد شد. البته عده‌ای هستند که تمامیت‌خواهند، خودمحور هستند، اصل قضیه را درک نکرده‌اند، خواسته‌ی واقعی نسل امروز را شاید احساس نمی‌کنند. ولی بعضی‌ها احساس کرده‌اند.

ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیست

آقای رضا پهلوی شما از منطقه‌ی بحران‌زده‌ی خاورمیانه صحبت کردید و به تحولات سیاسی در برخی از این کشورهای عربی اشاره کردید. آیا می‌شود سرنوشت مبارک را با سرنوشت محمدرضاشاه مقایسه کرد یا اصولاً شما چه پیامی در تغییر و تحولاتی که هم‌اکنون در کشورهای عربی در جریان است می‌بینید و چه تشابه و تفاوتی بین سرنوشت آقای مبارک و محمدرضاشاه ۳۲ سال پیش قائلید؟ آیا خطر اسلام‌گرایی کشورهای عربی را نیز تهدید می‌کند؟

شما صحبت از یک زمان متفاوت با شرایط متفاوتی را می‌کنید. شرایط ایران ۳۰ سال پیش، در زمانی که جنگ سرد همچنان وجود داشت، و شرایط عینی آن زمان و تفکرات آن زمان بخش متفکر ایران یا نیروهای سیاسی آن زمان، با شرایط امروز و ذهنیت امروز و شرایط عینی امروز کشور و جهان، دو دنیای متفاوت است.

بنابراین من نمی‌توانم شباهتی یا پاراللی را بین آنچه ۳۰ سال پیش در ایران بود با شرایط امروزی  مشاهده کنم. این قیاس درستی نخواهد بود. اما اصل قضیه چیست؟ در آن‌زمان جنگ سرد حاکم بود و جهان چهره‌ای دوقطبی داشت. برخی حکومت‌ها در آن زمان از دید جهان غرب می‌بایست در مقابله با امپرتوری شوروی سر کار می‌بودند. بسیاری از این حکومت‌ها ذات دموکراتیک هم نداشتند.

اما پس از فروپاشی شوروی غرب می‌بایست حکومت‌های غیردموکراتیک را تحت فشار قرار می‌داد. یا بایستی آن‌ها هم تغییر ماهوی در رفتار با شهروندان خودشان می‌دادند. در آنصورت امروز کار به جائی نمی‌رسید که سی سال پس از آن تاریخ، در بحرانی که مثلا در مصر پیش آمده، بگویند فردی مثل مبارک را پایین کشیدیم، حالا خلائی را که به وجود آمده چگونه جبران کنیم. اگر قرار است اخوان المسلمین جایش را پرکند، سرمایه گذاری برای دموکراتیزه کردن چنین کشوری خطرناک خواهد بود. 


خب باید از روز اول فکر می‌کردید که تقویت جامعه‌مدنی و نهادهای دموکراتیک در آن کشورها، در آینده شانس بیشتری برای همکاری باقی خواهد گذاشت. خیلی از این جریانات، حال چه یمنی باشید چه بحرینی چه مصری چه لیبیائی و چه سوری، زودتر و راحت‌تر می‌توانستند به نتیجه برسند. به همین دلیل است که سالها من به جهان آزاد و به‌خصوص جهان غرب بارها این را تأکید کردم که شما در این ۳۲ سال موجودیت جمهوری اسلامی تنها دیالوگی که داشتید، با رژیم جمهوری اسلامی و سرکردگانش بود و کوچکترین تلاشی در ایجاد دیالوگ با نیروهای واقعاً آزادی‌خواه و دموکرات نداشته‌اید.

اگر قرار است در ایران چنین اتفاقاتی بیافتد، شما اگر آن بخش را تقویت نکنید، قطعاً خیلی مشکل‌تر خواهد بود برای مردم آزاده‌ی ایران و جامعه‌مدنی ایران که واقعاً بتوانند نهادهای دموکراتیک را در مملکت تقویت کنند، تا خدای ناکرده در کشور ما نیز یک وضعیت خلاء پیش نیآید. البته این را نمی‌گویم چون ایرانی هستم و طبیعتاً ما از خودمان تعریف می‌کنیم، ولی حقیقت این است که ایران را با هیچ کدام از این کشورها نمی‌توان مقایسه کرد. ایران یک تاریخ بسیار پرمحتوایی دارد از نظر تجربیات سیاسی ملت خودش. جامعه‌‌ی بسیار پویایی دارد، بخش مدنی بسیار آن هم بسیار قوی‌تر است.

اما رویدادهای سیاسی در ایران در چند دهه اخیر نتوانست ما را به نتیجه‌ی نهایی این ترقی‌ها و ترقی‌خواهی‌ها، یعنی مفهوم آزادی و دموکراسی، برساند. اما بسیاری از این کشورها ئی را که برخی‌شان حتی موجودیت خارجی یک سده‌ی پیش در جهان نداشتند، نمی‌توان با کشور ایران مقایسه کرد، که چندین قرن سابقه‌ی تمدنی دارد.

بختیارهای تازه را در نسل جدید بجوئید!

شما از خودتان و از ایران صحبت کردید. من بناچار باید کمی به عقب برگردم. این صحبت‌هایی که امروز شما در مورد حکومت سکولار می‌کنید، این همان حرفی است که دکتر شاپور بختیار از همان نخستین روزی که سرکار آمد روی آن تأکید داشت. چرا شما بعد از آمدن به پاریس نتوانستید با او که در واقع حرف امروز شما را دائماً تکرار می‌کرد، به توافق برسید؟ امروز شما صحبت از اتحاد و پیوند و وحدت میان همه نیروها می‌کنید. در حالی که من فکر می‌کنم ملت ایران انتظاری از شما دارد، این که پاسخ دهید چرا آن زمان با فردی که همین حرفها را می‌زد نتوانستید توافق کنید؟

اتفاقاً من با دکتر بختیار توافق داشتم. شما برگردید به ذهنیت خودمان و به آن از نظر فرهنگ سیاسی عقب‌مانده‌ی خودمان نگاه کنید. وگرنه امیدوار بودم که امروز بختیار زنده بود. چون به بختیارها امروز بیش از هر زمانی احتیاج داریم. اما بختیارهای دیروزی که شما جست‌وجو می‌کنید، من امروز در نسل امروزی ایران سراغ دارم، حتی صد برابر بهتر. و از شما دعوت می‌کنم بروید و نسل امروزی ایران را دریابید. نسلی که نه تنها فهمیده مفهوم آزادی چیست، بلکه نسلی است که حاضر به پرداخت بهای رسیدن به آزادی است. نسلی که مفهوم پلورالیسم را جذب کرده است. نسلی که چشم بسته حرف هیچ کسی را قبول نمی‌کند. تحقیق می‌کند، بررسی می‌کند، نقد می‌کند. از خود و دیگری. نسلی که احترام به عقیده‌ی مخالف خودش را قبول دارد و از آن دفاع می‌کند.

درخواست اصلی درخواست آزادی است. درخواست اصلی درخواست حاکمیت است. اما روش کار در مورد کشور ما باید براساس داده‌ها و واقعیات خود ایران باشد. ما که نمی‌توانیم خودمان را با لیبی یا تونس مقایسه کنیم. بنابراین در دیالوگی که هم‌اکنون بین این نیروها و نمایندگان‌شان هست، اتخاذ راهکارهایی است که پاسخگوی خواسته‌های اصلی باشد. براساس متدهایی که در درون کارساز باشد و همین طور ساختارهایی که باید در خارج از ایران برای ادامه‌ی این پیکار، برای هماهنگی، برای رهنمودهای لازم، برای تقسیم کار و برای تعامل و ارتباط و دیالوگ با نهادهای بین‌المللی، حالا چه دولتی چه بخش خصوصی، برای حمایت از این پیکار، و دستیابی به آزادی باید به‌وجود آورد.

شما برای چنین کاری خط قرمزتان تا کجاست؟ خط قرمزی که قبلاً احتمالاً راجع به آن صحبت کرده‌اید. تا کجا پیش می‌روید؟

اولاً خط قرمز مقاله‌ای است که در بلاگ جدید خودم مطرح کرده‌ام. این که مسئله‌ی ما اختلاف نظر به اصطلاح بین یک جمهوری‌خواه و یک مشروطه‌خواه نیست. مسئله‌ی ما خط قرمز بین آزادی‌خواهان است و تمامیت‌خواهان. این یک. خط قرمز دیگر من این است که من به‌هیچ قیمتی حاضر نیستم در هیچ برنامه‌ای که در آن خشونت به‌کار برده شود شرکت کنم. من اعتقاد دارم که تنها از راه نافرمانی مدنی و به دور از خشونت است که می‌توانیم با کمترین هزینه برای جامعه‌مان به یک نتیجه‌ی دموکراتیک  برسیم. البته بخش مهمی از این خواسته این است که ما باید معتقد باشیم به اصل عفو عمومی و آشتی ملی.

باید معتقد باشیم به لغو حکم اعدام برای همیشه در کشورمان. باید قبول کنیم نیروهایی که دستورگیرنده بودند برای سرکوب، نباید در آینده‌ی ایران مورد مواخذه قرار گیرند و باید شامل این عفو شوند. بیآییم کمیته‌ای را تشکیل دهیم، همان طور که در آفریقای جنوبی ماندلا به‌وجود آورد، برای شناسایی حقیقت، اما بخشش و فراتر رفتن . لااقل اگر به خاطر منافع ملی کشور، بسیاری از خانواده‌هایی که شهید داده‌اند، کشته‌داده‌اند، اعدامی داشته‌اند، قبول کنند که اگر در این میان جبران خسارت‌شان نشده، اما لااقل حقیقت بیان شده باشد. نوعی مرهم تا نهایتاً این فصل سیاه تاریخ کشورمان را ببندد. در هر دوره‌ای که به این کشور و یا شهروندان آن ظلم شده باشد، راه بازگشت را باید به سوی صمیمیت، رفاه، آسایش، و امنیت گشود تا از این فصل عبور کنیم. تا به جای ذهنیتی که فقط خواسته است گریه را به چشم مردم آورد، آینده‌ای داشته باشیم که مردم بتوانند مجدداً خنده بر لب‌های‌شان داشته باشند.

بهترین گزینه: نافرمانی مدنی

آقای رضا پهلوی شما از نافرمانی مدنی به‌عنوان یک شیوه‌ی مؤثر در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی صحبت کردید. حال آن‌که برخی از نیروها، نافرمانی مدنی را در مقابله با توان سرکوب‌گری حکومت ناموثر می‌دانند و از راهکارهای نظامی سخن می‌گویند. در صورتی که یک چنین سناریویی متحقق شود و نیروهای خارجی به ایران حمله کنند، شما چه سیاستی را دنبال می‌کنید؟

من مخالف هر نوع مداخله‌ی خارجی در سناریوی آینده‌ی ایران هستم. به چند دلیل. اولاً کارساز نخواهد بود. دوماً هزینه‌اش بسیار برای مملکت ما بالا خواهد بود. سوماً فاقد هر نوع مشروعیت درانظارعمومی کشور خودمان خواهد بود و باز ریش سرنوشت خودمان را، گرچه شاید آزاد شویم، گرو همان نیروهای در واقع نجات‌بخش خواهد بود، برای همیشه. آیا ما می‌خواهیم واقعاً سرنوشت کشورمان را مجدداً نیروهای خارجی تعیین کنند؟

همان طور که گفتم، من پوزیسیونم مشخص است و این یک پیشنهادی است که به هم‌میهنانم می‌دهم، در مقابل گزینه‌های دیگر. اما تعهد من صرفاً در این رابطه است و تا آنجا که به من مربوط می‌شود تعهد من، قرارداد من با هم‌میهنانم در این راستا است. حالا انتخاب با خودشان است. البته صد گزینه‌ی دیگر هم هست. بروید دنبال کودتا، بروید دنبال جنگ چریکی، بروید دنبال حمله نظامی. بله، این آلترناتیوها هم محتمل است. ولی من دنبالش نیستم، به‌هیچ عنوان مدافعش نیستم و آنچه گفتم و پوزیسیون من است، به نظر من کاملاً شفاف و روشن بیان‌شده است.

حقوق برابر برای همه اقوام

شما از جنبش فراگیر اعتراضی صحبت کردید. شکل گرفتن یک جنبش فراگیر در ایران زمانی ممکن است که اقلیت‌های قومی، زبانی و دینی نیز در این جنبش مشارکت داشته باشند. به نظر شما، چه راهکاری می‌تواند در جلب و همگرایی این اقلیت‌ها با جنبش اعتراضی موثر واقع شود؟

اگر برنامه‌ی پیشنهادی آزادی‌خواهان امروز ایران این باشد، که برسیم به تضمین برابری کامل هر شهروند ایرانی در مقابل قانون، که هیچ نوع تبعیضی علیه هیچ شهروندی دارای هر قومیت، مذهب یا اندیشه‌ی سیاسی، اعمال نشود، تضمین‌اش در مبتنی کردن قانون اساسی آینده‌ی کشور است بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.

و در این بحث که میزان تمرکز یا عدم تمرکز حکومت برای دموکراتیک‌تر شدن مسائل و تا حدودی خودگردانی‌های محلی را هم مورد نظر قرار دهیم مجلس مؤسسان آینده‌ی کشور روی این مسائل باید نظرپردازی کند. تا نهایتاً هم‌میهنان‌مان بتوانند یک تصمیم بسیار مشخصی را بر مبنای پیشنهادات بحث شده اتخاذ کنند. در این راستا است که ما می‌توانیم به حداکثر ممکن خواسته‌های گروه‌بندی‌ها یا تشکل‌ها چه اجتماعی چه سیاسی کشورمان، در قالب یک نظام دموکراتیک پارلمانی برسیم.

من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله‌ای که در همه جهان هم به اثبات رسیده این است که دموکراسی بدون جدایی مشخص دین از دولت امکان پذیر نخواهد بود. این به مفهوم ستیز با مذهب و خواسته‌های مذهبی نیست. حکومت مذهبی اساساً ثابت شده، دلیل واضح آن را هم در ایران امروز می‌بینیم، نمی‌تواند پاسخگوی یک آینده‌ی دموکراتیک و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی باشد بین انسانها. این کاملاً مشخص شده است.

آقای رضا پهلوی، آیا شما حاضرید در صورت شرایط موجود و لازم خودتان را کاندید ریاست جمهوری در ایران کنید؟

اصلاً مسئله‌ی ما در حال حاضر تشکیل حکومت نیست که بخواهیم در شکلش بحث کنیم. شما دارید سئوالی را طرح می‌کنید که کمک به اتحاد اپوزیسیون نمی‌کند. تنها رسالتی که من امروز برای خودم می‌شناسم، و وظیفه‌ی میهنی و سیاسی من است به‌عنوان شخصیتی که مردم ایران از نظر بُرد و توانمندی  یک سرمایه‌ی سیاسی دارد در جهتی خرج می‌کند یک چیز بیشتر نیست، و آن رسیدن به آن روزی است که مردم ایران بتوانند در آزادی کامل بروند به صندوق‌های رأی و در تصمیم‌گیری نسبت به آینده‌ی خودشان، از محتوای نظام بگیرید تا شکل نهایی‌اش، نظر دهند.

آن روز خط پایانی وظیفه‌ی امروزی من است. فردا مردم ایران باید تصمیم گیرند که مثلاً فرض کنید آیا می‌خواهیم شخص رضا پهلوی کاره‌ای باشد یا نباشد و یا در چه قالبی. اصلاً دغدغه‌ی من آن نیست. مسئله‌ی امروزی ما نجات کشور است. مسئله‌ی امروزی ما رسیدن به دموکراسی است. مسئله‌ی ما کشوری است که در آن هر روز نقض حقوق بشر می‌شود و اصلاً دموکراسی موجود نیست.

تا زمانی که ما نتوانیم در کشورمان فضای باز سیاسی ایجاد کنیم، چه طور می‌خواهیم افکارعمومی را بسنجیم. مهم‌ترین قدمی که می‌توانیم برداریم، هرچه زودتر رسیدن به این فضا است. این مسائل دیگر مربوط به این که چه کسی طرفدار کدام شکل نظام هست، نیست. والله نیست. بیآیید اول به آن آزادی برسیم، بعد بپردازیم به مراحل بعدی. ما هنوز خانه را نساخته، می خواهیم دعوا سر رنگ موکت و کاغذ دیواری کنیم، اصل قضیه را نفهمیدیم.

کاملاً درست است. ما سئوالاتی را مطرح می‌کنیم که مردم در واقع دل‌شان می‌خواهد پاسخ‌هایش را از زبان شما بشنوند.

البته. گفته‌ی من را شخصی نگیرید.


ممنون از وقتی که به ما دادید.


با آرزوی پیروزی برای تمام آزادی‌خواهان ایران.


گفت‌وگوکنندگان: دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی صدای آلمان و الهه خوشنام

تحریریه: مصطفی ملکان

ديروز و امروز Yesterday & Today





۱۳۹۰/۰۸/۱۸

رضا پهلوی خواستار اقدام ملی برای جلوگیری از اقدام نظامی بر علیه ایران شده

رضا پهلوی در شرایط کنونی که نسبت به مسایل داخلی و خارجی ایران حساسیت خاصی از خود نشان داده است و بطور دائم در این راستا فعالیت مضاعفی را دنبال میکند یکبار دیگر در وبلاگ شخصی خود به موضوعی اشاره کرد که این روزها بحث داغ جنگ بر علیه ایران است.
گزینه ای که سالها زمزمه ان را هر از گاهی میشنویم و ساخت بمب اتمی توسط جمهوری اسلامی بهانه ای برای اعلام جنگ کردن توسط غرب و در راس همه انها اسراییل است.
رضا پهلوی با  دیکتاتور خواندن جمهوری اسلامی ایران که با نقض مستمر حقوق بشر، سرکوب خواسته های به حق و آزادی های بدیهی و اولیه مردم کشورمان، حیف و میل سرمایه های ملی، اختلاس های کلان، نادیده گرفتن معاهدات بین المللی و همچنین حمایت همه جانبه از گروه های تروریستی و اسلامگرایان افراطی در منطقه، با سوءاستفاده از ثروت های ملی مردم ایران، کشورمان را با بحرانی عمیق روبرو ساخته و به انزوای کامل بین المللی کشانده است،یاد اور میشود اینکه برای نابودی این رژیم هیچ شک و تردیدی نیست اما راه ان جنگ و خونریزی نیست.
جمهوری اسلامی  که محکم کردن پایه های حکومتش را در ادامه جنگ با عراق تجربه کرده به گونه ای عمل میکند که این  تجربه شیرین را یکبار دیگر مزه مزه کند و به دنیا اعلام جنگ میکند و به گونه ای عمل میکند که بهانه به دست ابرقدرتهایی بدهد که تجربه ثابت کرده منافع این کشورها هم در ایجاد جنگ ،خصوصا در منطقه خاورمیانه و به خاطر منابع نفت و گاز است.
رژیم جمهوری اسلامی با رفتار ماجراجویانه و تحریک امیز، مجامع بین المللی را به این وا داشته که اهنگ جنگ بر علیه ایران سر دهند و این همان چیزی است که سردمداران جمهوری اسلامی  به دنبال ان هستند چونکه اتفاقاتی که بعد از  انتخابات سال 1388 رخ داد و قیام ملت ایران بر علیه این رژیم که شکاف عظیمی  بین رجال سیاسی انها به وجود اورده،انها را به این واداشته که تنها راه بقا در جنگ با غرب و اسراییل است،که تا به امروز بارها سران جمهوری اسلامی علنا ان را اعلام نمودند که اسراییل را باید از صحنه روزگار حذف نمود و این همان بهانه ای بود که  فعالیتهای مشکوک اتمی ایران دنیای غرب را مجبور به واکنش واداشته است.کشورهایی  که بهران اقتصادی خود را با دامن زدن به اتش جنگ جبران میکنند و برای انها ازادی ملت و مردم ایران اهمیت ندارد که اگر اینچنین بود با وجود جنبش فراگیری که در داخل ایران بعد از انتخابات رخ داده بود میتوانستند با کمترین هزینه در کنار مردم باشند و برای سرنگونی این رژیم قدم بردارند در حالی که شواهد چیزی جز این را نشان میدهد و مماشات دنیای غرب با رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران.
رضا پهلوی در این شرایط حساس خواستار این شده که وظیفه همه بخش های جامعه بویژه نیروهای مسلح مدافع و مطیع حقوق و خواسته ملت است تا دست در دست یکدیگر، در چارچوب یک جنبش نافرمانی مدنی و با ایجاد شبکه های وسیع اجتماعی، برای اجتناب از بروز یک حمله نظامی که می تواند آغازگر یک سیر قهقرایی و پرهزینه برای مردم ایران باشد، به پا خیزیم.
در همین راستا از همه نیروهای مدنی و سیاسی در داخل و خارج از کشور تقاضا نموده،تا با همبستگی، همدلی و اتحاد، حول یک هدف مشترک یعنی دستیابی به حقوق بشر و دموکراسی، کشورمان را از این شرایط بحرانی نجات دهیم.
ایشان یاد اور شدند کهحمله نظامی الزاما منجر به سقوط رژیم جمهوری اسلامی نخواهد شد و می تواند هزینه های گزاف و جبران ناپذیری را برای مردم کشورمان و منطقه در بر داشته باشد. مشروع ترین و کم هزینه ترین راه برای گذر از نظام جنگ طلب جمهوری اسلامی، آزادی ایران به دست خود مردم ایران است.
رضا پهلوی خود را کاملا در کنار مردم ایران چه در داخل و خارج از کشور میداند و بیان کرده تمام تلاش خود را بکار خواهم بست تا خواست صلح جویانه مردم کشورم را به گوش جامعه جهانی برسانم و خطاب به آنان تاکید نمایم که سرنوشت ایران نه با دخالت نظامی خارجی بلکه تنها باید توسط مردم ایران و با حمایت جامعه بین المللی تعیین شود.

۱۳۹۰/۰۸/۱۷

سوتیهای سردار سعادتی،استاندار گیلان و سرداران سپاهی همراه ایشان در فوتبال استان گیلان



مهدی سعادتی استاندار استان گیلان که تا به امروز هم مشخص نشده که ایشان چرا و چگونه و با چه پیشینه کار مدیریتی و اجرایی به عنوان استاندار گیلان انتخاب شده و صاحب پستی شد که قبل از ایشان، روح الله قهرمانی چابک ان را بر عهده داشت و طی چند سالی که در استانداری گیلان مشغول به کار بود خدمات زیادی را  در پرونده کاری خود به ثبت رسانده و از محدود استانداران محبوب این استان به شمار میرفت چونکه سالهای متمادی استان گیلان از یک استاندار بومی برخوردار نبود.اما یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی،جبار کوچکی نژاد را میتوان به عنوان دلیل اصلی برکناری استاندار سابق و به روی کار سردار پاسدار مهدی سعادتی بوده.نماینده ای که بر خلاف وظیفه خود که همان، خدمت به مردم شهرستان و استان خود عمل میکند که دلایل اثبات این مهم،موضع گیری اکثر مدیران ذیربط در سطح استان و اعتراض عامه مردم  به این انتخاب است که فقط به یک تسویه حساب شخصی و عده ای ادم مجهول الحال شبیه بوده و دود ان فقط به چشم مردم و اهالی استان سرسبز گیلان میرود.
در واقع یکبار دیگر بازیهای سیاسی و جناحی که هم اکنون در کشور حاکمیت را بر عهده دارد و نیروهای سپاهی و بسیجی اکثرا پستهای کلیدی را بر عهده گرفتند و بدون هیچ گونه پیشینه و عقبه کار اداری در محیطی که تصمیم گیریها به صورت کلان و بسیار مهم است، ان هم در استانی که دارای ویژگیهای خاص و مهم در صنعت کشاورزی و دامداری و صنعت توریسم و از لحاظ جغرافیایی منطقه بسیار حساسی به حساب می اید با توجه به اینکه وجود دریای خزر و هم مرز بودن این استان با کشورهایی که دروازه اروپا به حساب می ایند،دلیل بر این اصل مهم است که برای برنامه ریزی و عملی شدن طرحهای عمرانی به یک شخص با سواد ومجرب  در امور مدیریت نیاز است، که شخص اقای مهدی  سعادتی در طی این مدت نشان داده که دارای این ویژگیها نیست بلکه ایشان فقط  یک سردار سپاه بوده اند و در حال حاضر استاندار گیلان شده اند.
اما نکته جالب اینکه ایشان در حال حاضر تبدیل به سوژه مضحک و تمسخرامیز برای مردم ایران خصوصا گیلانی های عزیز شده و اینکه   مورد توجه عموم قرا گرفته.
گاف اول ایشان درزمانی که در یک زمین زراعی میخواست خود را مانند یک کشاورز زحمت کش جلوه دهد و با تیلر کشاورزی به داخل کشتزار میرود و با کله درگِل فرو میرود که ما هم بسیار خندیدیم.
گاف دوم ایشان؛هنگامی که احمدی نژاد را در جلسه هیئت دولت به تقلید از کوروش کبیر او را محمود کبیر نامید و اذعان داشته که ما در حال حاضر در ایران محمود کبیر داریم...
و گاف سوم ایشان که این هفته همگان در برنامه نود شاهد ان بودیم و اعتراض نماینده فدارسیون فوتبال هم را در بر داشت، اینکه جناب اقای استاندار در دقیقه  چهلم از نیمه اول دیدار داماش گیلان و پرسپولیس تهران وارد زمین مسابقه میشود و به سمت نیمکت پرسپولیس میرود و با بازیکنان و مربیان تیم به احوال پرسی میپردازد و یک گروه چند نفره هم ایشان را همراهی مینمودند.
کاری که فقط مانند ان را در  جمهوری اسلامی ایران از جناب اقای سعادتی استاندار گیلان میشود مشاهده نمود زیرا نه اینکه ایشان در هیچ رشته ای تخصص ندارند بلکه مشاوران و معاونان ایشان هم در حدی نیستند که بتوانند درست مشاوره و یا تصمیم بگیرند که به وجه سردارشان خدچه ای وارد نشود.
اما در اخر باید به جناب اقای الماس خالعه رییس هیئت فوتبال استان گیلان و تیم همراهشان سرداران سپاه قدس گیلان اقایان نقی هدایتی و حاج فرزاد سیری عرض کنم که شما که هر چه فوتبالی در استان موجود بودند را از فوتبال یا بیرون انداختید و یا در حال نقشه کشیدن هستید که فوتبالی ها را از صحنه تصمیم گیری فوتبال استان دور نمایید،چگونه نتوانستید به همکار سابقتان در سپاه پاسداران این موضوع را اعلام نمایید که در زمان مسابقه مجاز نیست که به داخل زمین مسابقه وارد شوید و با بازیکنان خوش و بش و اهوال پرسی کند.
جهت یاداوری به سرداران عزیز، اعتراض نماینده فدراسیون فوتبال را هم در این رابطه میتوانید مشاهده نمایید و طبق ایین نامه برگزاری مسابقات، ورود جناب استاندار اقای سعادتی به داخل زمین مسابقه خلاف بر گزاری مسابقات لیگ کشور در همه سطوح می باشد.
امیدواریم که فدراسیون فوتبال هم به سادگی از این موارد چشم پوشی نکند و همانطور که با هماهنگی های قبلی از انتصاب این افراد در هیئت فوتبال استان گیلان به خوبی با خبر بوده این را هم جوابگو باشد.