۱۳۹۰/۰۸/۲۵

«بگذارید اول به آزادی برسیم» • گفت‌وگو با رضا پهلوی



رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران اپوزیسیون در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه‌وله به بررسی رویدادهای سیاسی در ایران پرداخت. تحولات در خاورمیانه و آرایش نیروهای سیاسی از جمله
موضوعات این گفت‌وگو بودند.

رویدادهای سیاسی در ایران، از دو سال و اندی پیش به این سو، مردم و فعالان سیاسی را بیش از گذشته، درگیر با آینده کشور کرده است. انتخابات مجلس، ماجرای مناقشات هسته‌ای، بحران کشورهای خاورمیانه و عربی، اعدام ها و سرکوب‌ها... همه و همه انگیزه آن شد که با رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران مخالفان در برونمرز به گفت‌وگو بنشینیم.

قرار مصاحبه را از دو ماه پیش گذاشته بودیم. رویدادهای اخیر و اتهام آمریکا به ایران برای یک سوء قصد تروریستی در خاک آن کشور، سبب شد که نخستین پرسش را در همین زمینه مطرح کنیم.

آقای شاهزاده رضا پهلوی، اگر اجازه بدهید، از آخرین خبر شروع کنیم. ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده است که قصد عملیات تروریستی در خاک آن کشور را داشته است، ترور سفیر عربستان و برنامه‌ای برای حمله به سفارت‌خانه‌های عربستان و اسرائیل. این اتهام به‌هرحال اتهام بزرگی است. ارزیابی شما چیست؟

برای هیچ کدام از ما ایرانیان، که سالهاست می‌دانیم ماهیت و ذات رژیم چیست، جای تعجب نیست از این که کار به این جور جاها برسد. مهم این است که جهانیان بالاخره بفهمند که به خاطر این ذهنیت و به خاطر این ذات نمی‌توان به این نظام اعتمادی داشت، نه به حرفهایشان و نه به کارهایی که ادعایش را می‌کنند. در واقع به این نتیجه برسند که تا زمانی که چنین نظامی در صحنه است، ما متوجه انواع و اقسام گرفتاری‌ها خواهیم بود. حال چه در ارتباط با کشورهای غربی و چه در ارتباط با کشورهای منطقه.


به‌هرحال معضل ما ایرانیان در هر صورت به جایی می‌رسد که جهانیان متوجه این مسئله شوند که نه تنها می‌تواند چنین تهدیدی را این نظام برای دنیا  داشته باشد، بلکه از همه چیز مهم‌تر چه بلایی بر سر مردم خود ایران آورده. آیا وقت این نرسیده که جهان فراتر از آنچه تا به‌حال پیش برده است، قدمهای بیشتری بردارد؟ از یکسو برای تحت فشار گذاشتن بیشتر نظام به دلیل این نوع اقداماتش. و از سوی دیگر و مهم‌تر از آن، در جایی که می‌بینیم بسیاری از ملت‌های منطقه امروز برای آزادی کامل به‌پاخاسته‌اند، که مسلماً مردم ایران در صدر این جنبش قرار داشته‌اند، امروز در این جهت قدمهایی بردارند که مسئله فقط از دید منافع امنیتی و استراتژیکی جهانیان نباشد، بلکه بتواند به نفع مردم و ملت ما باشد که از روز اول از اولین اسرای این نظام بود‌ند. و این که در آن مسیر هم بشود اقدامات بیشتری را از دنیا طلب کرد و انتظار داشت.

تنها راه چاره، گذر از این نظام است

آقای رضا پهلوی در ارتباط با همین صحبت شما و اشاره‌ای که به منطقه کردید و مشکلاتی که برخی از کشورهای منطقه و کشورهای عرب‌زبان و همین طور اسراییل با جمهوری اسلامی داشته‌اند، برخی از کارشناسان پس از انتشار این خبر مدعی شدند که این اتهام تأثیر گسترده‌ای بر اوضاع خاورمیانه و سیاست آمریکا و همچنین سیاست خارجی خیلی از کشورهای عربی منطقه خواهد داشت. البته نگرانی اسراییل پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران و حمایتی که ایران از «حماس» و گروههای تندرو فلسطینی می‌کند را نیز نمی‌بایست از یاد ببریم. حالا پرسش این است. شما می‌گویید جهان آزاد باید گامهای بیشتری بردارد. آیا این گامهای بیشتر باعث افزایش تنش نمی‌شود؟ آیا سیاست درست در شرایط کنونی دامن زدن به تنش در مناسبات با جمهوری اسلامی است، یا کاستن از گستره این تنش؟

اجازه دهید من توضیحی در راستای کارهایی که به ایران و کاری که ما به‌عنوان ایرانیان آزادی‌خواه داریم، مطرح کنم تا شاید تا حدودی دقیق‌تر بتوان روند کار را پیش‌بینی یا فرض کرد. آنچه مسلم است این است که تاکنون جهانیان با یک واقعیت موجودی سروکار داشته‌اند به نام جمهوری اسلامی، حالا گذشته از آنچه مردم ایران با آن درگیر بوده‌اند. حال تا زمانی که به شکل ملموسی گزینه‌ای که بیانگر راهکاری باشد و خارج از نظام جمهوری اسلامی به عنوان بدیل نظام معرفش باشد، در صحنه ظهور پیدا نکند، نه کار نیروهای آزادی‌خواه از این پس بهتر پیش خواهد رفت تا به نتیجه نهایی برسند، نه جهانیان خواهند دانست که حالا اگر نظام نه، پس با چه کسی باید سروکار داشته باشند.


ما امروز به مرحله‌ای رسیده‌ایم که می دانیم از طریق اصلاح چنین نظامی هرگز به جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که این نظام سر کار است، به‌هیچ وجه من‌الوجوهی ملت ایران به آزادی‌ها، به رفاه اجتماعی، به بهبود اوضاع اقتصادی یا به هیچ خواست دیگر‌ش نخواهد رسید. بنابراین تنها راه چاره گذر از این نظام است.
اما برنامه‌ی سیاسی ما. همه تشکل‌های سیاسی که خواسته‌هایشان هماهنگ با خواست اکثریت مردم آزادی‌خواه ایران است، اعم از نیروهای دموکراتیک سکولار، تا دیگر تشکل‌ها، باید از این پس جمعی را تشکیل دهند، که معرف خواسته‌های مردم ایران باشد. حالا می توانیم نامش را مثلا کنگره ملی بگذاریم، یا مجمع یا هر نام دیگری.

خوشبختانه امروز من با ارتباطات به روزی که با هم‌میهنان‌مان در داخل و خارج از کشور دارم، می‌دانم که می‌توانیم بساط یک همکاری سیاسی وسیع و یک پارچه را بین گسترده‌ترین نیروهای سیاسی آزادی خواه مملکت به وجود بیاوریم.این نیروهای سیاسی ممکن است از نظر سلیقه‌ای و حتی ایدئولوژیکی با هم اختلاف نظر داشته باشند، ولی مهم این است که در اساس با هم هم نظرباشند. با چنین نیروئی ما می‌توانیم بر اساس یک سری برنامه‌ها و طرح‌ها وارد عمل شویم.

از طرف دیگر با جهانیان وارد یک تعامل شویم. به این مفهوم که زمانی که نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه پاسخگوی هیچ کدام از انتظارات، چه مردم ایران و چه جهانیان نیست، دنیا رسماً بتواند با نیروهای معرف این آلترناتیو، وارد یک دیالوگ مستقیم شود. منتهی در حال حاضر ما باید تمرکزمان را بگذاریم بر این که در نتیجه‌ی تمامی این تلاش‌ها به جائی برسیم که نیروهای مبارز بتوانند، پس از تقسیم صحیح کار، اهرم اجرائی آن را به دست گیرند و استراتژی و ادامه‌ی مبارزه را با هم میهنان‌شان هماهنگ کنند. 

از سوی دیگر، در بدنه همین نظام هستند کسانی که به این نظام هیچ اعتقادی ندارند، و به دلایل مختلف می‌خواهند از این بدنه خارج شوند. مساله‌ای که من آن را بسیار مهم تلقی می‌کنم. خود این افراد از خدا می‌خواهند که برگردند به جرگه‌ی مردم و در ماورای نظام برای خودشان جایی در آینده داشته باشند که حتماً هم باید داشته باشند. حالا چه پاسدار باشند، چه در کادرهای مدیریت همین حکومت، یا در بخش‌های دیگرش. به‌هرحال این‌ها از مردم ایران جدا نیستند. بنابراین جایی هم باید برای‌این‌ها باشد که بتوانند به آن ربط پیدا کنند. این امروز ارجحیت کار ما است.

آرایش جدید صحنه

شما صحبت از گروههای مختلف کردید. این گروههایی که نام بردید چه کسانی هستند؟ آیا بخش اصلاح‌طلب حاکمیت جهموری اسلامی، مجاهدین خلق و گروههای دیگر اپوزیسیون را در نظر می‌گیرید؟ در عین حال اکثریت خاموشی هم وجود دارد که تا به ‌حال هیچ موضع مشخصی را از سوی خودشان اعلام نکرده‌اند. چه گونه شما می‌خواهید این‌ها را با همدیگر پیوند دهید و چه گونه ازاین گروههای اپوزیسیون داخل کشور از خارج حمایت خواهید کرد؟

بسیاری از نیروهایی که سازگار هستند با این ایده و با این طرح و برنامه،  خودشان را همراه خواهند کرد. مبنای کارما یک هدف است. اساس این هدف هم خواست یک نظام دموکراتیک سکولار، به‌عنوان یک بدیل سیاسی برای نظام حکومتی فعلی است. این بدیل سیاسی هم به موقع نمایان خواهد شد. البته عده‌ای هستند که تمامیت‌خواهند، خودمحور هستند، اصل قضیه را درک نکرده‌اند، خواسته‌ی واقعی نسل امروز را شاید احساس نمی‌کنند. ولی بعضی‌ها احساس کرده‌اند.

ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیست

آقای رضا پهلوی شما از منطقه‌ی بحران‌زده‌ی خاورمیانه صحبت کردید و به تحولات سیاسی در برخی از این کشورهای عربی اشاره کردید. آیا می‌شود سرنوشت مبارک را با سرنوشت محمدرضاشاه مقایسه کرد یا اصولاً شما چه پیامی در تغییر و تحولاتی که هم‌اکنون در کشورهای عربی در جریان است می‌بینید و چه تشابه و تفاوتی بین سرنوشت آقای مبارک و محمدرضاشاه ۳۲ سال پیش قائلید؟ آیا خطر اسلام‌گرایی کشورهای عربی را نیز تهدید می‌کند؟

شما صحبت از یک زمان متفاوت با شرایط متفاوتی را می‌کنید. شرایط ایران ۳۰ سال پیش، در زمانی که جنگ سرد همچنان وجود داشت، و شرایط عینی آن زمان و تفکرات آن زمان بخش متفکر ایران یا نیروهای سیاسی آن زمان، با شرایط امروز و ذهنیت امروز و شرایط عینی امروز کشور و جهان، دو دنیای متفاوت است.

بنابراین من نمی‌توانم شباهتی یا پاراللی را بین آنچه ۳۰ سال پیش در ایران بود با شرایط امروزی  مشاهده کنم. این قیاس درستی نخواهد بود. اما اصل قضیه چیست؟ در آن‌زمان جنگ سرد حاکم بود و جهان چهره‌ای دوقطبی داشت. برخی حکومت‌ها در آن زمان از دید جهان غرب می‌بایست در مقابله با امپرتوری شوروی سر کار می‌بودند. بسیاری از این حکومت‌ها ذات دموکراتیک هم نداشتند.

اما پس از فروپاشی شوروی غرب می‌بایست حکومت‌های غیردموکراتیک را تحت فشار قرار می‌داد. یا بایستی آن‌ها هم تغییر ماهوی در رفتار با شهروندان خودشان می‌دادند. در آنصورت امروز کار به جائی نمی‌رسید که سی سال پس از آن تاریخ، در بحرانی که مثلا در مصر پیش آمده، بگویند فردی مثل مبارک را پایین کشیدیم، حالا خلائی را که به وجود آمده چگونه جبران کنیم. اگر قرار است اخوان المسلمین جایش را پرکند، سرمایه گذاری برای دموکراتیزه کردن چنین کشوری خطرناک خواهد بود. 


خب باید از روز اول فکر می‌کردید که تقویت جامعه‌مدنی و نهادهای دموکراتیک در آن کشورها، در آینده شانس بیشتری برای همکاری باقی خواهد گذاشت. خیلی از این جریانات، حال چه یمنی باشید چه بحرینی چه مصری چه لیبیائی و چه سوری، زودتر و راحت‌تر می‌توانستند به نتیجه برسند. به همین دلیل است که سالها من به جهان آزاد و به‌خصوص جهان غرب بارها این را تأکید کردم که شما در این ۳۲ سال موجودیت جمهوری اسلامی تنها دیالوگی که داشتید، با رژیم جمهوری اسلامی و سرکردگانش بود و کوچکترین تلاشی در ایجاد دیالوگ با نیروهای واقعاً آزادی‌خواه و دموکرات نداشته‌اید.

اگر قرار است در ایران چنین اتفاقاتی بیافتد، شما اگر آن بخش را تقویت نکنید، قطعاً خیلی مشکل‌تر خواهد بود برای مردم آزاده‌ی ایران و جامعه‌مدنی ایران که واقعاً بتوانند نهادهای دموکراتیک را در مملکت تقویت کنند، تا خدای ناکرده در کشور ما نیز یک وضعیت خلاء پیش نیآید. البته این را نمی‌گویم چون ایرانی هستم و طبیعتاً ما از خودمان تعریف می‌کنیم، ولی حقیقت این است که ایران را با هیچ کدام از این کشورها نمی‌توان مقایسه کرد. ایران یک تاریخ بسیار پرمحتوایی دارد از نظر تجربیات سیاسی ملت خودش. جامعه‌‌ی بسیار پویایی دارد، بخش مدنی بسیار آن هم بسیار قوی‌تر است.

اما رویدادهای سیاسی در ایران در چند دهه اخیر نتوانست ما را به نتیجه‌ی نهایی این ترقی‌ها و ترقی‌خواهی‌ها، یعنی مفهوم آزادی و دموکراسی، برساند. اما بسیاری از این کشورها ئی را که برخی‌شان حتی موجودیت خارجی یک سده‌ی پیش در جهان نداشتند، نمی‌توان با کشور ایران مقایسه کرد، که چندین قرن سابقه‌ی تمدنی دارد.

بختیارهای تازه را در نسل جدید بجوئید!

شما از خودتان و از ایران صحبت کردید. من بناچار باید کمی به عقب برگردم. این صحبت‌هایی که امروز شما در مورد حکومت سکولار می‌کنید، این همان حرفی است که دکتر شاپور بختیار از همان نخستین روزی که سرکار آمد روی آن تأکید داشت. چرا شما بعد از آمدن به پاریس نتوانستید با او که در واقع حرف امروز شما را دائماً تکرار می‌کرد، به توافق برسید؟ امروز شما صحبت از اتحاد و پیوند و وحدت میان همه نیروها می‌کنید. در حالی که من فکر می‌کنم ملت ایران انتظاری از شما دارد، این که پاسخ دهید چرا آن زمان با فردی که همین حرفها را می‌زد نتوانستید توافق کنید؟

اتفاقاً من با دکتر بختیار توافق داشتم. شما برگردید به ذهنیت خودمان و به آن از نظر فرهنگ سیاسی عقب‌مانده‌ی خودمان نگاه کنید. وگرنه امیدوار بودم که امروز بختیار زنده بود. چون به بختیارها امروز بیش از هر زمانی احتیاج داریم. اما بختیارهای دیروزی که شما جست‌وجو می‌کنید، من امروز در نسل امروزی ایران سراغ دارم، حتی صد برابر بهتر. و از شما دعوت می‌کنم بروید و نسل امروزی ایران را دریابید. نسلی که نه تنها فهمیده مفهوم آزادی چیست، بلکه نسلی است که حاضر به پرداخت بهای رسیدن به آزادی است. نسلی که مفهوم پلورالیسم را جذب کرده است. نسلی که چشم بسته حرف هیچ کسی را قبول نمی‌کند. تحقیق می‌کند، بررسی می‌کند، نقد می‌کند. از خود و دیگری. نسلی که احترام به عقیده‌ی مخالف خودش را قبول دارد و از آن دفاع می‌کند.

درخواست اصلی درخواست آزادی است. درخواست اصلی درخواست حاکمیت است. اما روش کار در مورد کشور ما باید براساس داده‌ها و واقعیات خود ایران باشد. ما که نمی‌توانیم خودمان را با لیبی یا تونس مقایسه کنیم. بنابراین در دیالوگی که هم‌اکنون بین این نیروها و نمایندگان‌شان هست، اتخاذ راهکارهایی است که پاسخگوی خواسته‌های اصلی باشد. براساس متدهایی که در درون کارساز باشد و همین طور ساختارهایی که باید در خارج از ایران برای ادامه‌ی این پیکار، برای هماهنگی، برای رهنمودهای لازم، برای تقسیم کار و برای تعامل و ارتباط و دیالوگ با نهادهای بین‌المللی، حالا چه دولتی چه بخش خصوصی، برای حمایت از این پیکار، و دستیابی به آزادی باید به‌وجود آورد.

شما برای چنین کاری خط قرمزتان تا کجاست؟ خط قرمزی که قبلاً احتمالاً راجع به آن صحبت کرده‌اید. تا کجا پیش می‌روید؟

اولاً خط قرمز مقاله‌ای است که در بلاگ جدید خودم مطرح کرده‌ام. این که مسئله‌ی ما اختلاف نظر به اصطلاح بین یک جمهوری‌خواه و یک مشروطه‌خواه نیست. مسئله‌ی ما خط قرمز بین آزادی‌خواهان است و تمامیت‌خواهان. این یک. خط قرمز دیگر من این است که من به‌هیچ قیمتی حاضر نیستم در هیچ برنامه‌ای که در آن خشونت به‌کار برده شود شرکت کنم. من اعتقاد دارم که تنها از راه نافرمانی مدنی و به دور از خشونت است که می‌توانیم با کمترین هزینه برای جامعه‌مان به یک نتیجه‌ی دموکراتیک  برسیم. البته بخش مهمی از این خواسته این است که ما باید معتقد باشیم به اصل عفو عمومی و آشتی ملی.

باید معتقد باشیم به لغو حکم اعدام برای همیشه در کشورمان. باید قبول کنیم نیروهایی که دستورگیرنده بودند برای سرکوب، نباید در آینده‌ی ایران مورد مواخذه قرار گیرند و باید شامل این عفو شوند. بیآییم کمیته‌ای را تشکیل دهیم، همان طور که در آفریقای جنوبی ماندلا به‌وجود آورد، برای شناسایی حقیقت، اما بخشش و فراتر رفتن . لااقل اگر به خاطر منافع ملی کشور، بسیاری از خانواده‌هایی که شهید داده‌اند، کشته‌داده‌اند، اعدامی داشته‌اند، قبول کنند که اگر در این میان جبران خسارت‌شان نشده، اما لااقل حقیقت بیان شده باشد. نوعی مرهم تا نهایتاً این فصل سیاه تاریخ کشورمان را ببندد. در هر دوره‌ای که به این کشور و یا شهروندان آن ظلم شده باشد، راه بازگشت را باید به سوی صمیمیت، رفاه، آسایش، و امنیت گشود تا از این فصل عبور کنیم. تا به جای ذهنیتی که فقط خواسته است گریه را به چشم مردم آورد، آینده‌ای داشته باشیم که مردم بتوانند مجدداً خنده بر لب‌های‌شان داشته باشند.

بهترین گزینه: نافرمانی مدنی

آقای رضا پهلوی شما از نافرمانی مدنی به‌عنوان یک شیوه‌ی مؤثر در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی صحبت کردید. حال آن‌که برخی از نیروها، نافرمانی مدنی را در مقابله با توان سرکوب‌گری حکومت ناموثر می‌دانند و از راهکارهای نظامی سخن می‌گویند. در صورتی که یک چنین سناریویی متحقق شود و نیروهای خارجی به ایران حمله کنند، شما چه سیاستی را دنبال می‌کنید؟

من مخالف هر نوع مداخله‌ی خارجی در سناریوی آینده‌ی ایران هستم. به چند دلیل. اولاً کارساز نخواهد بود. دوماً هزینه‌اش بسیار برای مملکت ما بالا خواهد بود. سوماً فاقد هر نوع مشروعیت درانظارعمومی کشور خودمان خواهد بود و باز ریش سرنوشت خودمان را، گرچه شاید آزاد شویم، گرو همان نیروهای در واقع نجات‌بخش خواهد بود، برای همیشه. آیا ما می‌خواهیم واقعاً سرنوشت کشورمان را مجدداً نیروهای خارجی تعیین کنند؟

همان طور که گفتم، من پوزیسیونم مشخص است و این یک پیشنهادی است که به هم‌میهنانم می‌دهم، در مقابل گزینه‌های دیگر. اما تعهد من صرفاً در این رابطه است و تا آنجا که به من مربوط می‌شود تعهد من، قرارداد من با هم‌میهنانم در این راستا است. حالا انتخاب با خودشان است. البته صد گزینه‌ی دیگر هم هست. بروید دنبال کودتا، بروید دنبال جنگ چریکی، بروید دنبال حمله نظامی. بله، این آلترناتیوها هم محتمل است. ولی من دنبالش نیستم، به‌هیچ عنوان مدافعش نیستم و آنچه گفتم و پوزیسیون من است، به نظر من کاملاً شفاف و روشن بیان‌شده است.

حقوق برابر برای همه اقوام

شما از جنبش فراگیر اعتراضی صحبت کردید. شکل گرفتن یک جنبش فراگیر در ایران زمانی ممکن است که اقلیت‌های قومی، زبانی و دینی نیز در این جنبش مشارکت داشته باشند. به نظر شما، چه راهکاری می‌تواند در جلب و همگرایی این اقلیت‌ها با جنبش اعتراضی موثر واقع شود؟

اگر برنامه‌ی پیشنهادی آزادی‌خواهان امروز ایران این باشد، که برسیم به تضمین برابری کامل هر شهروند ایرانی در مقابل قانون، که هیچ نوع تبعیضی علیه هیچ شهروندی دارای هر قومیت، مذهب یا اندیشه‌ی سیاسی، اعمال نشود، تضمین‌اش در مبتنی کردن قانون اساسی آینده‌ی کشور است بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.

و در این بحث که میزان تمرکز یا عدم تمرکز حکومت برای دموکراتیک‌تر شدن مسائل و تا حدودی خودگردانی‌های محلی را هم مورد نظر قرار دهیم مجلس مؤسسان آینده‌ی کشور روی این مسائل باید نظرپردازی کند. تا نهایتاً هم‌میهنان‌مان بتوانند یک تصمیم بسیار مشخصی را بر مبنای پیشنهادات بحث شده اتخاذ کنند. در این راستا است که ما می‌توانیم به حداکثر ممکن خواسته‌های گروه‌بندی‌ها یا تشکل‌ها چه اجتماعی چه سیاسی کشورمان، در قالب یک نظام دموکراتیک پارلمانی برسیم.

من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله‌ای که در همه جهان هم به اثبات رسیده این است که دموکراسی بدون جدایی مشخص دین از دولت امکان پذیر نخواهد بود. این به مفهوم ستیز با مذهب و خواسته‌های مذهبی نیست. حکومت مذهبی اساساً ثابت شده، دلیل واضح آن را هم در ایران امروز می‌بینیم، نمی‌تواند پاسخگوی یک آینده‌ی دموکراتیک و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی باشد بین انسانها. این کاملاً مشخص شده است.

آقای رضا پهلوی، آیا شما حاضرید در صورت شرایط موجود و لازم خودتان را کاندید ریاست جمهوری در ایران کنید؟

اصلاً مسئله‌ی ما در حال حاضر تشکیل حکومت نیست که بخواهیم در شکلش بحث کنیم. شما دارید سئوالی را طرح می‌کنید که کمک به اتحاد اپوزیسیون نمی‌کند. تنها رسالتی که من امروز برای خودم می‌شناسم، و وظیفه‌ی میهنی و سیاسی من است به‌عنوان شخصیتی که مردم ایران از نظر بُرد و توانمندی  یک سرمایه‌ی سیاسی دارد در جهتی خرج می‌کند یک چیز بیشتر نیست، و آن رسیدن به آن روزی است که مردم ایران بتوانند در آزادی کامل بروند به صندوق‌های رأی و در تصمیم‌گیری نسبت به آینده‌ی خودشان، از محتوای نظام بگیرید تا شکل نهایی‌اش، نظر دهند.

آن روز خط پایانی وظیفه‌ی امروزی من است. فردا مردم ایران باید تصمیم گیرند که مثلاً فرض کنید آیا می‌خواهیم شخص رضا پهلوی کاره‌ای باشد یا نباشد و یا در چه قالبی. اصلاً دغدغه‌ی من آن نیست. مسئله‌ی امروزی ما نجات کشور است. مسئله‌ی امروزی ما رسیدن به دموکراسی است. مسئله‌ی ما کشوری است که در آن هر روز نقض حقوق بشر می‌شود و اصلاً دموکراسی موجود نیست.

تا زمانی که ما نتوانیم در کشورمان فضای باز سیاسی ایجاد کنیم، چه طور می‌خواهیم افکارعمومی را بسنجیم. مهم‌ترین قدمی که می‌توانیم برداریم، هرچه زودتر رسیدن به این فضا است. این مسائل دیگر مربوط به این که چه کسی طرفدار کدام شکل نظام هست، نیست. والله نیست. بیآیید اول به آن آزادی برسیم، بعد بپردازیم به مراحل بعدی. ما هنوز خانه را نساخته، می خواهیم دعوا سر رنگ موکت و کاغذ دیواری کنیم، اصل قضیه را نفهمیدیم.

کاملاً درست است. ما سئوالاتی را مطرح می‌کنیم که مردم در واقع دل‌شان می‌خواهد پاسخ‌هایش را از زبان شما بشنوند.

البته. گفته‌ی من را شخصی نگیرید.


ممنون از وقتی که به ما دادید.


با آرزوی پیروزی برای تمام آزادی‌خواهان ایران.


گفت‌وگوکنندگان: دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی صدای آلمان و الهه خوشنام

تحریریه: مصطفی ملکان

۱ نظر:

  1. دعوا سر رنگ موکت و کاغذ دیواری کنیم???
    به نظر من نوع حکومت بیشتر به منزله شالوده و اینفراستراکچر است تا رنگ موکت ... کسی که خود را شاهزاده می نامد (و یا از شاهزاده نامیده شدن نمی هراسد - باور کنید عنوان هراسناکی است) چگونه می خواهد آزادی آنهم از نوع بدون خشونت را بیاورد. این سوال از مدل کاغذ دیواری خانه نیست ... این سوال از جنس فوندانسیون است. هر قدر هم که طفره بروند یک روز باید جواب دهند. آیا نظام آینده را بر مبنای پادشاهی می خواهند پایه ریزی کنند؟

    پاسخحذف